نوشتن آگاهانه: ۵ تله رایجی که خودتان برای خودتان پهن می‌کنید

هر نویسنده‌ای، حتی بهترین‌ها، ممکن است گاهی به موانعی برخورد کند که باعث شود نتواند بهترین اثرش را خلق کند. مهلت‌های دقیقه نودی، دستورات مبهم، یا حتی عوامل بیرونی مانند حواس‌پرتی‌های محیطی، همه می‌توانند سد راه خلقیت شوند.اما امروز می‌خواهیم فراتر از این عوامل بیرونی برویم و به موانعی بپردازیم که خودمان برای خودمان ایجاد می‌کنیم. تله‌های ذهنی و عاداتی که می‌توانند جلوی پیشرفت‌مان را بگیرند و قلم‌مان را لکنت‌زده کنند. خبر خوب این است که با کمی آگاهی و تلاش، می‌توانیم از این تله‌ها بیرون بیاییم و مسیرمان را به سوی نوشتن روان و تأثیرگذار هموار کنیم.

۱. هدف مبهم:اولین گام برای نوشتن خوب، تفکر خوب است. و در اکثر موارد، این به معنای درک دلیل نوشتن است. اگر هدف و مقصود دقیقی از خلق محتوایی که با آن درگیر هستید نداشته باشید، به احتمال زیاد با نوشته‌ای بی‌هدف، دور از مخاطب و در کل، نه چندان جذاب مواجه خواهید شد.

برای شفاف‌سازی هدفتان، از خود این سوالات را بپرسید:

این متن برای چه کسی نوشته می‌شود؟

آن‌ها چگونه این اطلاعات را دریافت خواهند کرد؟ (ایمیل، شبکه‌های اجتماعی، بعد از جستجوی گوگل؟)

می‌خواهم بعد از خواندن این متن، مخاطب چه چیزی بداند/فکر کند/انجام دهد؟

چگونه خواهم فهمید که به هدف فوق رسیده‌ام؟ (بعداً به این برمی‌گردیم)

صرف چند دقیقه وقت گذاشتن برای پاسخ به این سوالات در ابتدای کار، می‌تواند کل فرآیند نوشتن را بسیار آسان‌تر کند.

۲. وسواس فکری:وقتی فقط شما و یک سند خالی روبه‌رو هستید، خیلی راحت است که در ذهن خود گم شوید – به خود، به اهداف‌تان شک کنید و در نهایت، فلج شوید و فقط به آن نشانگر چشمک‌زن خیره شوید که انگار از شما شاهکار ادبیات انتظار دارد.

شاید بیش از حد تحقیق می‌کنید، به مرور منابع خود می‌پردازید تا جایی که همه چیز به یک آشفتگی مبهم تبدیل می‌شود. شاید با سر زدن به شبکه‌های اجتماعی یا انجام هر کاری جز نوشتن، وقت‌کشی می‌کنید.

همه ما چنین تجربه‌ای را داشته‌ایم. در این احساسات تنها نیستید.

اما به خودتان اطمینان دهید که به دلیلی شغل خود را دارید. هر چالشی که باشد، می‌توانید با آن روبرو شوید. مهم‌ترین چیز شروع به نوشتن است. از فکر خود بیرون بیایید و کلمات را روی صفحه بریزید.

فقط پس از آنکه چیزی روی صفحه داشته باشید، می‌توانید آن کلمات را بهبود بخشید.

۳. فقدان راهنمای سبک:ممکن است به نظر برسد که یک راهنمای سبک یک چیز جزئی و بی‌اهمیت است که می‌تواند شما را خراب کند. آیا یک راهنمای سبک واقعاً آنقدر مهم است؟

بله و خیر. در سطح سازمانی، برای انسجام مهم است. اما در سطح شخصی، برخی از ابهامات گرامری را که هنگام نوشتن با آن مواجه می‌شوید، از بین می‌برد.

ویرگول آکسفورد یا بدون ویرگول آکسفورد؟ آیا اصلاح‌گرهای مرکب نیاز به خط تیره دارند؟ آیا کلمات خاصی به حروف بزرگ غیرمعمول نیاز دارند؟

هنگامی که سعی می‌کنید به تک تک این سوالات پاسخ دهید، می‌توانند انرژی ذهنی شما را از بین ببرند. هر یک از آن‌ها یک دست‌انداز کوچک بین شما و نوشتن روان است که بیشتر روی پیام‌رسانی تمرکز دارد تا فرم.

اگر سازمان شما راهنمای سبک داخلی خود را ندارد یا راهنمای ترجیحی که از آن استفاده می‌کند (مثلاً سبک AP)، یکی را انتخاب کنید، حتی اگر فقط برای سلامت روان خودتان باشد. برای آن سوالات به آن مراجعه کنید به جای اینکه از فضای گران‌بهای مغز خود برای تصمیم‌گیری‌های فردی استفاده کنید.

۴. ندادن زمان کافی برای استراحت:تبریک می‌گوییم، چیزی نوشتید!متأسفانه، سخت‌ترین کار تازه شروع شده است.

برای اینکه بتوانید دقیقاً بررسی کنید که آیا اثرتان به اهداف شما می‌رسد، به کمی فاصله از آن نیاز دارید. شما باید از نظر عاطفی از نوشته خود جدا شوید تا بتوانید آن را با چشمان تازه ببینید و تغییرات لازم را ایجاد کنید.

چه کسی دیگری را برای ویرایش دارید یا به تنهایی کار می‌کنید، همیشه سعی کنید زمانی را برای رها کردن متن خود قبل از بررسی مجدد آن در نظر بگیرید. این می‌تواند تا یک هفته یا حتی فقط به اندازه زمانی که طول می‌کشد تا یک فنجان چای درست کنید، طول بکشد. هر چه بیشتر بهتر، اما این مکث حیاتی است تا مغز شما را مجدداً راه‌اندازی کند و به شما امکان دهد پیشرفت‌هایی ایجاد کنید.

۵. عدم ارزیابی پس از انتشار:بالاخره کارتان تمام شد، ویرایش شد، تأیید شد و منتشر شد. اکنون هرگز نباید به آن فکر کنید!نه. با این دیدگاه، شما خود را برای تکرار همان اشتباهات در آینده آماده می‌کنید.به یاد داشته باشید زمانی که در ابتدا آن اهداف را تعیین کردید؟ اکنون وقت آن است که ارزیابی کنید که چقدر خوب به آن‌ها دست یافتید.

گاهی اوقات این ممکن است ساده باشد. چه تعداد کلیک از خبرنامه یا پیشنهاد شما دریافت کردید؟ چه تعداد نفر ایمیل شما را باز کرد؟ این معیارهای کمی می‌توانند به ما بازخورد فوری در مورد موفقیت یا نیاز به بهبود ما بدهند.

اما گاهی اوقات این ظریف‌تر است. شاید از یک مربی بخواهید در مورد ارائه‌ای که به رهبری ارائه دادید بازخورد بدهد، حتی اگر چهره‌های C-suite در حین صحبت شما چهره‌های بی‌تفاوتی داشتند. شاید فقط دوباره متن را بعد از انتشار بخوانید و از خود بپرسید: آیا این واقعاً با مخاطبم صحبت می‌کند؟ اگر قبلاً این را ندیده بودم، آیا با دیدگاه متفاوتی از آن خارج می‌شدم؟هدف از این تمرین این نیست که خودتان را سرزنش کنید. این جشن گرفتن آنچه که خوب انجام دادید و شناسایی آنچه را که می‌توانید در دفعه بعد حتی بهتر انجام دهید. بنابراین، خودتان را خراب نکنید. ذهن خود را مرتب کنید و متنی بنویسید که طنین‌انداز شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *